▂▃▄▅▆▇█▓▒░I was a wolf and she my moon░▒▓█▇▆▅▄▃▂
خداوند بزرگ هر حیوانی را برای هدفی مشخص آفریده ،و برای رسیدن به آن هدف اورا هدایت نموده گرگ را آفرید که به انسان بفهماند: که غرور،تنهایی،غیرت،خشم،،شکست ناپذیری...را باید از گرگ یاد بگیرید حتی درشرایت سخت نباید امید خود را از دست داد مهم ترین ویژگیه گرگ این است که از پشت خنجر نمیزند امیر248 در شهر ما گرگهایمان ! من آدمی هستـم که رفتـارم رو با شعــورت ست میـکنم. پـس اگه یه وقت ناراحـت شدی از رفتارم... به شعــورت یه نگا بنـداز... اعصاب،تفکر،درک ،راحتی ... اینها چیز هاییست ک هیچ کدام آن را گرگ ندارد اما بهترین چیز ک دارد داشتن قلب آنهم از جنس سنگ حواستو جمع کن ک توراندرد او دین ندارد کافیست دلس بشکند... گرگ تنها راه است این زمینی که من در تاریکی هایش تنها قدم میزنم در جنگل من هوا سرد است... گاهی زمین نیاز به قهرمان ندارد... راست میگفتند ک دورو ور گرگ نپلک ک خلق و خوی گرگ میگیری اما افسوس ک من به این امر واقف بودم این دفعه بهت گیر نمیدهد.. او تنهاست،تنهایی خود را باتاریکی شب سر می کند.. او گرگ است،یعنی مدال افتخار مدالی که باعث تنهاییش شده است ومن....248 رو در رو می جنگد،میدرد ، قلب نخواسته هایش را باتمام قدرت می شکافد،او رام نمیشود ، سنت دیرینه خودرا حفظ میکند، تن به قلاده نمیدهدومرگ را می پذیرد میزی برای کار،کاری برای تخت تختی برای خواب،خوابی برای جان جانی برای مرگ،مرگی برای یــاد یادی برای سنگ این بود زندگی سگ نگاه خنده داری به گرگ کرد و گفت،،، آهویت را ربودم،،، خدایا میدانم خالی از تقصیر نیستم.اما میخواهم از اینکه مرا در هرحال دوست داری تشکر کنم ابلیس سرور یکتاپرستان بود... اگرکسی توحید از ابلیس یاد نگیرد، زندیق است،زیرا او مامور شد که به غیر خدا سجده کند ولی نپذیرفت فاصله ها... همچوقت دوست داشتن را کمرنگ نمیکنند، بلکه دلتنگی را بیشتر میکنند نمادی بیش نیس عاشق بودن ن عاشق اشخاص بلکه عاشق اعداد، اعدادی ک برایم خیلی خاطره انگیز اند "248"که در هر تاریخش یک اتفاقی پیش افتاده 2سال4و8، این جواب کسانی است که میپرسند این اعداد چه نمادی و چه حکمتی دارند، گرگ پرستی نیست تنها به منظور گفتنه من از چه حیوانی خوشم می آید؟ نمادی بیش نیس عاشق بودن ن عاشق اشخاص بلکه عاشق اعداد، اعدادی ک برایم خیلی خاطره انگیز اند "248"که در هر تاریخش یک اتفاقی پیش افتاده 2سال4و8، این جواب کسانی است که میپرسند این اعداد چه نمادی و چه حکمتی دارند، گرگ پرستی نیست تنها به منظور گفتنه من از چه حیوانی خوشم می آید؟
نه دستشان آردی است و نه صدایشان را ظریف میکنند !!
یکدفعه به دل نفوذ میکنند و تو را می کشند!!!
تنها مکان ، تنها خلوت گاه
برای شکارچیان ناآرام هستی....
تسلایی برای تکثیر شدن
جام زهر !؟ نه !
تسلایی برای شناگری در دریاچه ای از زهر
برای من
من که قطعنامه هایی با خدا دارم
دیگر شکسته شده...
همانند اینکه اعتقاداتت علیه خودت قیام کرده اند
همه ی جهان علیه من است...
آینده من نابود شده...
گذشته من نیز زیر پنجه هایم جان میدهد
همه چیز نابود شده ولی امروز ازان من است
و من هرگز او را نخواهم باخت
رستگاری در چشمان من است
من پیروز خواهم شد
این حس وجودم را شعله ور میکند
چون من یک گرگم
آهو ها با گفتارها می چرخند...
روباه ها قصد فریبم را دارند...
دیگر گرگی وجود ندارد...
با وجود سختی ها و زخم های روی تنم...
من هنوز گرگ مانده ام...
با وجود اینکه آسمان را ابرهای تیره فرا گرفته...
من هنوز به خورشید خیره می شوم...
با وجود اینکه همه چیز بر علیه من است...
ولی من هنوز بر فراز کوه با غرور زوزه می کشم...
ای سرنوشت من...
بدان که طوفان سختی هایت...
آتش وجودم را خاموش نخواهد کرد...
من تا آخر ایستاده ام...
گرگ تاریکی
نیاز به یک هیولا دارد....
افسانه ای متولد میشود، بی انتها و بی پایان...
ققنوس از شرق به آسمان می آید...
گرگ زمین را در می نوردد...
عقاب قله ها را تسخیر میکند...
خورشید از شرم می خوابد...
زمین از ترس بر خود میلرزد و زمان باز می ایستد...
دریا ها از درد مواج می شوند...
آتشفشان ها از تنفر زوزه میکشند...
مادران برای نوزادان قصه های وحشت زمزمه می کنند...
گهواره از بیم تاریکی زجه میزند...
داستان داستان یک صاعقه است...
صاعقه ای خفته در ابرهای کینه...
صاعقه ای آماده انفجار...
ابر ها که بیایند، صاعقه هم میاید...
ققنوس می سوزد و از نو متولد میشود...
گرگ زمین و ماسوا را می درد...
و عقاب آسمان را به خروش در می آورد...
مینویسم برای ابرهای نفرت که آرامش را می آورند...
میمانم برای ابر ها...
ابر های کوبنده
خیانت نمیکند..
وقتی که حتا عقربهها
چشم پوشیده بودند
بر این بیهوده زیستناَم
من
از بند ِ زمان گریختم
تا
میان ِ نیستی ِ مرگ
رهگذر ِ ابدیت باشــــــــــم.
آیا باز هم میگویی گرگها برترند؟؟؟
تواگرعرضه داشتی آهویت را حفظ میکردی...!!!
گرگ،لبخندی زدو گفت،،،
من ( خدای ) غرورم
رقیب ببینم نمیجنگم ...
پا رویه عشقو احساسم میگذارم ومیدان راخالی میکنم
آهویی که به سگ چشمک بزند!!! لیاقت ندارد زیر سایه (( گرگ )) زندگی کند
حقش آن است خوراک همان سگ شود
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |